به بهانه پخش فیلم سینمایی «چهره به چهره» از شبکه آیفیلم، به نقد و بررسی این فیلم پرداختهایم.
فیلم «چهره به چهره» که پنجشنبه 10 تیر از شبکه آی فیلم پخش شد، یک اثر پلیسی به کارگردانی علی ژکان بود که مهمترین ویژگی آن را می توان تلاش برای به تصویر کشیدن تصویر و شمایلی از پلیس ایرانی دانست. قصه فیلم درباره مهندس مهران شاهرخی، فرد بسیار پولداری است که آرامشی در خود نمیبیند، چون همه اطرافیانش همچون همسر، پسر و حتی شریکش را کفتاری به دور خود میبیند که فقط پولش را میخواهند. پس برای رسیدن به آرامش، از شخصیت مهران جدا میشود و در قالب شخصیت فرد دیگری به نام قدیر رفته و با ازدواج با دختری جوان، زندگیاش را سروسامان میدهد. او که سایه روشنهای زیادی در زندگی شخصیاش داشته، به قتل میرسد و پلیس در جست و جوی رد قاتل متوجه امر عجیبی میشود که همین سرنخ به رازگشایی از معمای قتل می انجامد.
بیش از آنکه وجوه جنایی قصه در کانون توجه قرار داشته باشد، این روایت فیلم از پلیس و موقعیت اوست که فیلم را از نمونه های مشابه متمایز می کند. فیلمهای پلیسی اگرچه یکی از جذاب ترین ژانرهای سینمایی در جهان محسوب میشوند و هیجان، تعلیق، اکشن و معمایی بودنشان، مخاطبان زیادی را جذب خود میکند، اما هنوز تصویر پلیس ایرانی در سینما به شکل کاملی ترسیم نشده و موقعیت پلیسی در روایت داستان ایرانی پنهان مانده است. مهجورماندن ژانر پلیسی در سینمای ایران به اندازهای است که ساخت فیلم سینمایی در این باره نوعی خطر محسوب میشود و بسیاری از تهیهکنندگان حاضر نیستند با سرمایهگذاری در این ژانر خطر کنند. «چهره به چهره» اما ریسک می کند و در این مسیر گام برمی دارد.
ساختار پلیسی قصه بستری برای طرح مسائل اجتماعی فیلمساز را فراهم می آورد. ضمن اینکه فیلمساز تلاش کرده با انتخاب پایانی باز برای قصه اش از قضاوت مستقیم درباره پلیس قصه و موفقیت یا ناکامی او بپرهیزد تا بدون اینکه متهم به قهرمان سازی یا سیاه نمایی از پلیس شود، تصویری از پلیس ایرانی و موقعیت اجتماعی او را قاب بگیرد. به عبارت دیگر فیلمساز به شکل عمدی و آگاهانه از برخی مولفه های کلیشه ای ژانر پلیسی فاصله می گیرد؛ ولی مراقب است تا با حذف رویکرد ژانری، اثری پلیسی را صرفا به یک قصه سرگرم کننده تقلیل ندهد بلکه از پس آن هم روایتی رئالیستی ناظر بر واقعیت های اجتماعی جامعه را صورت بندی کند و هم پلیسی باورپذیر و ایرانی خلق کند که چهره ای آشنا و قابل فهم و تجربه شده برای او باشد نه تصویری کلیشه ای یا کاریکاتوری! به عبارتی دیگر «چهره به چهره» تلاشی است جهت بازنمایی و روایت بومی از پلیس و روایتی از پلیس ایرانی.
شاید استفاده از جمشید هاشم پور که تداعی گر نقش های او در فیلم های دهه 60 است برای همین بومی سازی انجام شده و از این طریق مخاطب با احساس همدلی و سمپاتی که با او دارد می تواند با کاراکتر پلیس همذات پنداری بیشتری پیدا کند. ضمن اینکه شیوه بازی هاشم پور مثلا پرهیز از حرکات اکشن و نمایشی نشان می دهد که فیلمساز می خواسته تا به وسیله جمشید هاشم پور تصویر و تصور قالبی جشمید آریا را در ذهن مخاطب بشکند و از او آشنایی زدایی کند.
از سوی دیگر «چهره به چهره» علاوه بر توجه به موقعیت اجتماعی درام، دارای سویه روانشناختی هم هست؛ بخصوص درباره قهرمان اصلی داستان، مهران که فیلم به تضادهای درونی و دوگانگی عاطفی احساسی وی میپردازد و موقعیت دراماتیک فیلم را بر همین اساس شکل میدهد؛ اما گاهی روایت روانشناختی یک موقعیت دراماتیک به جای کمک به فهم قصه به توجیه علمی مثلا قتل در این فیلم میانجامد. بدین معنی که کارگردان با دخالتدادن عوامل روانشناختی موجب میشود تا عمل ضد اخلاقی مهران، صورت زشت خود را از دست بدهد و انزجار از این عمل را در مخاطب ایجاد نکند. در واقع این تمهیدی بوده تا شخصیتهای فرعی قصه، تصویر کاملتری از شخصیت اصلی قصه را که مهران بوده است، به مخاطب ارائه کنند.
فیلم از حیث بازنمایی امر اخلاقی یا دست کم در بستر یک انگاره اخلاقی کمی دچار نگاه کلیشه ای می شود. به این معنا که مهران زمانی که با آن دختر فقیر پایین شهری ازدواج میکند، به آرامش میرسد. آرامشی که به قول خودش با همسر اولش در طبقه مرفه و پولدار نداشته است. این تصویر در سینمای ما در حال تثبیت است که آرامش و خوشبختی همیشه در طبقات فرودست و پایین جامعه وجود دارد؛ اما طبقات پولدار آرامش نداشته و آدمهای خوشبختی نیستند و به اصطلاح پول خوشبختی نمیآورد. تصویری که مخاطب ایرانی کمتر با آن همدلی کرده یا دست کم به عنوان یک واقعیت اجتماعی می پذیرد. با این حال فیلم به واسطه کشمکش شخصیت هایش در یک موقعیت ملتهب از یک سو و کشش در روایت و ریتم مناسبی که دارد، می تواند مخاطب را با خود همراه کرده و مهم تر از همه اینکه تصویر معقولی از یک پلیس ایرانی به تصویر بکشد.
(یادداشت از سیدرضا صائمی)
بیشتر بخوانید:
اختصاصی: «چهره به چهره» در آیفیلم
م ه / س م